من تمام عمر خود را کنج زندان بوده ام
گوشهی زندان اسیر ظلم عدوان بوده ام
دست و پاهایم همیشه در غل و زنجیر بود
من به یاد عمه ام زینب(س) پریشان بوده ام
لحظهای غافل نبودم از غم جدّم حسین(ع)
در غم او روز و شب محزون و نالان بوده ام
من به جرم بی گناهی بوده ام در بند ظلم
چون که تنها حافظ اسلام و قرآن بوده ام
سوختم تا روشنی بخش ره مردم شوم
آری آری مثل یک شمع فروزان بوده ام
گر چه بودم در همه عمرم اسیر بندها
من به بند ظلمها ناجی انسان بوده ام
حجت اللهم من و هستم علی(ع) را جانشین
واسط فیض خدای حیّ رحمان بوده ام
ورد لبهایم همیشه بوده تسبیح خدا
کنج زندان شاکر خلاق سبحان بوده ام
لحظهای غافل نبودم من ز الطاف خدا
چون که سرشار از شعور و دین و ایمان بوده ام
این جهان ارزانی دنیا پرستان تا ابد
من در این دنیای فانی همچو مهمان بوده ام