بنالای نی که دلها غصه داره
بنالای نی که دیده اشکباره
سر قران ناطق گشته منشق
دو چشم آسمون خون دوباره
2
بنالای نی کبوترها غمینند
کنار چاه غصه مینشینند
زمینیها عزادارند امشب
ملائک هم عزادار زمینند
3
به سینه غصه جانکاه است امشب
لباس غم تن ماه است امشب
شده محراب از خون علی(ع) سرخ
که غمها در دل چاه است امشب
4
بنالای نی که غم در سینه دارم
به درد و غصه و ماتم دچارم
امیرالمومنین(ع) در خاک افتاد
سیه شد بعد حیدر(ع) روزگارم
5
بنالای نی که غم پایان ندارد
که درد شیعیان درمان ندارد
علی(ع)در خاک شدای وایای وای
دگر اسلام ما قران ندارد
6
بنالای نی که دل شد خانهی غم
همه عالم شده ویرانهی غم
من از عشق علی(ع)سر مستم اما
ز داغش بر لبم پیمانهی غم
7
بنالای نی که وقت آه و زاری است
شب نالیدن و دل بی قراری است
بریزد خون سر از فرق حیدر(ع)
بنالای نی که خون از دیده جاری است
8
بنالای نی که هنگام عزا شد
سر حیدر(ع)ز ضرب کین دوتا شد
بریزای خون دل از چشمهی چشم
که از این غم قد اسلام تا شد
9
چرا رخت تن عالم سیاه است
چرا غم در دل آن حلقه چاه است
نیامد چون علی(ع)دیگر سر چاه
دو چشم چاه هم مانده به راه است
10
ریاکاران پست و بی بصیرت
چه آوردند بر روز حقیقت
امیرالمومنین(ع)را سرشکستند
قد اسلام خم شد زین مصیبت
11
بنالای نی که شد هنگام زاری
بنالای نی ولی گر نای داری
بنالای نی علی(ع)رخت از جهان بست
تو هم چون ما غمین و داغ داری
12
من آن مستم که بشکسته سبویم
شب است و با خدا در گفتگویم
چو شمعی از غم حیدر(ع)بسوزم
که اشک دیده شد آب وضویم
بازدید : 473
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 12:24